[ مَرد؟ یا، مَرد؟ ]
مَهرُخی! نیکوو، خوش باور!؛ که سر می کرد، ایاّمش به سرد!؛ گفت : مَردی را، مَرا درآرزوست!؛ تا، به ناآرام بَحر ِ مُوج خیز ِ زندگی!؛ می برافرازد به قایق! بادبان!_ تا بیارائیم خویش و، زندگانی را!؛ نـَبـَرد!... وانگه اش پرسید، جان ِ زیرکی!؛ مَرد ِ قایقران بخواهی؟، یاکه قایقران ِ مرد؟. هاشم شریفی << بودش >> دانمارک Snekkersten 23,06,96
|